بیـــ ســــــنگر

باید لباس نوکریم را عوض کنم

خیال نکنی کسی شده ای

یه بار که به سختی تونست خودش رو از چنگ بچه های بسیجی خلاص کنه،
 
با چشمای اشک آلود نشست به تادیب نفسش و با تشر به خودش می گفت:
 
" مهدی!
 
خیال نکنی کسی شده ای که این ها این قدر بهت اهمیت می دن! تو هیچ نیستی. تو خاک پای بسیجیانی . . . "
 
همینطور می گفت و اشک می ریخت . . .
مهدی زین الدین



نوشته شده توسط بی سنگر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
بیـــ ســــــنگر

یه بار که به سختی تونست خودش رو از چنگ بچه های بسیجی خلاص کنه،
 
با چشمای اشک آلود نشست به تادیب نفسش و با تشر به خودش می گفت:
 
" مهدی!
 
خیال نکنی کسی شده ای که این ها این قدر بهت اهمیت می دن! تو هیچ نیستی. تو خاک پای بسیجیانی . . . "
 
همینطور می گفت و اشک می ریخت . . .
مهدی زین الدین

بی سنگر

نظرات  (۱)

من عاشق آقا مهدی ام لطفا بیشتر  درموردش بنویسید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی